جامعه دهقاني بسيار كمتر از اشراف مستند است. بيشتر اطلاعات باقي مانده در دسترس مورخان از باستان شناسي مي آيد. اسناد مكتوب جزئي كمي از زندگي دهقانان از قبل از قرن نهم باقي مانده است. بيشتر توصيفات طبقات پايين از قوانين حقوقي يا نويسندگان طبقات بالا آمده است.[75] الگوهاي مالكيت زمين يكسان نبود.
اجاره ويلاهاي شمال با ويوي بسيار سبز و زيبا
برخي از نواحي داراي الگوهاي زمين داري بسيار پراكنده بودند، اما در مناطق ديگر بلوك هاي بزرگ به هم پيوسته زمين معمول بود. اين تفاوتها به طيف وسيعي از جوامع دهقاني اجازه ميدهد، برخي تحت سلطه زمينداران اشرافي و برخي ديگر داراي خودمختاري زيادي هستند.[76] استقرار زمين نيز بسيار متفاوت بود. برخي از دهقانان در شهرك هاي بزرگي زندگي مي كردند كه تعداد آنها به 700 نفر مي رسيد.
برخي ديگر در گروههاي كوچك چند خانواده زندگي ميكردند و برخي ديگر در مزارع منزوي در حومه شهر زندگي ميكردند. همچنين مناطقي وجود داشت كه اين الگو تركيبي از دو يا چند مورد از آن سيستم ها بود.[77] قانون تمايز روشني بين آزاد و غيرآزاد قائل شد، اما هيچ گسست شديدي بين وضعيت حقوقي دهقان آزاد و اشراف وجود نداشت و اين امكان وجود داشت كه خانواده دهقان آزاد طي چندين نسل از طريق خدمت سربازي به طبقه اشراف برسند.[ 78] تقاضا براي برده از طريق جنگ و يورش پوشش داده شد. در ابتدا، گسترش فرانك ها و درگيري هاي بين قلمروهاي آنگلوساكسون، بازار برده ها را با اسيران جنگي و اسيران تامين مي كرد. پس از گرويدن آنگلوساكسون ها به مسيحيت، شكارچيان برده عمدتاً قبايل اسلاو بت پرست را مورد هدف قرار دادند - از اين رو كلمه انگليسي "slave" از slavicus، اصطلاح لاتين قرون وسطايي براي اسلاوها گرفته شده است.
اخلاق مسيحي تغييرات قابل توجهي را در موقعيت بردگان در قرن هفتم و هشتم ايجاد كرد. آنها ديگر به عنوان دارايي اربابشان تلقي نمي شدند و حق آنها براي داشتن رفتار شايسته به تصويب رسيد.[80]
زندگي و فرهنگ شهر رومي در اوايل قرون وسطي به شدت تغيير كرد. اگرچه شهرهاي ايتاليا مسكوني باقي ماندند، اما اندازه آنها به ميزان قابل توجهي كاهش يافت. به عنوان مثال، رم در پايان قرن ششم از صدها هزار نفر به حدود 30000 نفر كاهش يافت. معابد رومي به كليساهاي مسيحي تبديل شدند و ديوارهاي شهر همچنان مورد استفاده قرار گرفتند.[81] در اروپاي شمالي، شهرها نيز كوچك شدند، در حالي كه بناهاي مدني و ساير ساختمانهاي عمومي براي مصالح ساختماني مورد حمله قرار گرفتند. استقرار پادشاهي هاي جديد اغلب به معناي رشد براي شهرهايي بود كه به عنوان پايتخت انتخاب مي شدند.[82] جوامع يهودي از سقوط امپراتوري روم غربي در اسپانيا، جنوب گال و ايتاليا جان سالم به در بردند. پادشاهان ويزيگوتيك در قرن هفتم تلاش هاي متمركزي براي تبديل يهوديان اسپانيايي تبار به مسيحيت انجام دادند، اما جامعه يهودي پس از فتح مسلمانان به سرعت بازسازي شد. تحت حكومت مسلمانان، فعاليت يهوديان كمتر محدود بود و حاكمان مسلمان آنها را به طور مرتب در دربار به كار مي گرفتند.[83] در مقابل، قوانين مسيحيت انتصاب يهوديان را در مناصب دولتي منع مي كرد.